insensibility, torpidity, unfeelingness, stupor, numbness, insentience, anesthesia, lack of feeling
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بیحسی او نسبت به رنج دیگران نگرانکننده بود.
His insensibility to the suffering of others was alarming.
بیحسی او در نحوهی برخوردش با دوستانش مشهود بود.
His unfeelingness was evident in how he treated his friends.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیحسی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیحسی